معنی توطئه پنهانی

حل جدول

توطئه پنهانی

دسیسه


توطئه

پاپوش

دسیسه

فیلمی از علی قوی تن

واژه پیشنهادی

فرهنگ معین

توطئه

آماده کردن، مقدمه چیدن برای انجام کاری، زمینه سازی. [خوانش: (تُ طِ ئِ) [ع. توطئه] (مص م.)]

لغت نامه دهخدا

پنهانی

پنهانی. [پ َ / پ ِ] (ص نسبی، ق) نهانی. نهفته. خبی ٔ. (منتهی الارب). خَب ْء. (منتهی الارب) (دهار). پوشیده. مستور. غیب. (منتهی الارب). خبیئه. مخفی. مقابل پیدا و آشکار:
گوئی اندر دل پنهانت همی دارم دوست
به بود دشمنی از دوستی پنهانی.
منوچهری.
نشست در مجلس عالی بحضور اولیای دولت و دعوت و زعیمان به پنهانیها و آشکارها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311).
ز آنروز بترس کاندر او پیدا
آید همه کارهای پنهانی.
ناصرخسرو.
غرضی کز تو نیست پنهانی
تو برآور که هم تو میدانی.
نظامی.
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من گناه آن به که پنهانی بود.
حافظ.
- امثال:
که زیر رنج بود گنجهای پنهانی.
مجیر بیلقانی.
- پنهانی گفتن، تخافُت. خَفت. (منتهی الارب).
|| مخفیانه. در خفا.

فرهنگ عمید

پنهانی

نهانی، نهفته، پوشیده،
(قید) به طور پوشیده دی عزیزی گفت حافظ می‌خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن بِه که پنهانی بُوَد (حافظ: ۴۴۰)،


توطئه

مقدمه چیدن برای انجام دادن کاری، زمینه‌سازی،

فرهنگ فارسی هوشیار

پنهانی

‎ (صفت) نهفته نهانی پوشیده مستور مخفی غیب مقابل پیدا آشکار، مخفیانه در خفا، (اسم) سرار (در احوال ماه) (التفهیم) .


توطئه

ساخت و پاخت، زمینه سازی و طرح و تشریفات

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

توطئه

نیرنگ

مترادف و متضاد زبان فارسی

توطئه

اسباب‌چینی، تبانی، دسیسه، دوزوکلک، زمینه‌سازی، ساخت‌وپاخت، مقدمه‌چینی

کلمات بیگانه به فارسی

توطئه

نیرنگ

فارسی به ایتالیایی

توطئه

complotto

معادل ابجد

توطئه پنهانی

538

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری